شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۷:۱۶
۰ نفر

حمید ضیایی‌پرور: ماجرای رها کردن دو بیمار در بیابان‌های اطراف تهران، نقطه‌ضعف بسیار بزرگی را در سیستم درمانی کشور آشکار کرد؛ بی‌بضاعت‌هایی که در انتهای جدول طبقاتی جامعه قرار دارند، ارزشی معادل زباله بیمارستانی پیدا کرده‌اند!

بیمار


در روزهای اول که سایت جهان‌نیوز خبر رها شدن دو بیمار توسط آمبولانس یک بیمارستان دولتی در بیابان‌های اطراف تهران را به همراه دوعکس منتشر کرد، بسیاری آن را باور نمی‌کردند و تماس‌های چندین باره خبرنگار همشهری با بیمارستان امام، بیمارستان فیروزآبادی، دانشگاه علوم پزشکی و وزارت بهداشت با این پاسخ مواجه می‌شد که این خبر از اساس دروغ و غلط است و آنها اصلا چنین بیمارانی را نمی‌شناسند! هر چه ماجرا جلوتر رفت و رسانه‌های دیگری به قضیه ورود پیدا کردند ابعاد دیگری از این «شبه جنایت» روشن‌شد. اگر پیگیری مصرانه و سماجت‌آمیز رسانه‌ها نبود، ماجرا از اساس تکذیب شده و کوچک‌ترین اطلاع‌رسانی درباره آن صورت نمی‌گرفت، چرا که روابط عمومی‌ها و دولتمردان تنها زمانی اطلاع‌رسانی می‌کنند که چیزی به نفعشان باشد و تبلیغ برایشان محسوب شود اما این ماجرا از هر سمت که واشکافی می‌شد مانند مخزن بدبویی می‌مانست که هر لحظه بیشتر مشام‌ها را می‌آزرد.

بعد از اینکه دادستان تهران وارد پرونده شد و مشخص شد که طبق اعلام کلانتری محل، قضیه صحت دارد و بیماران مذکور واقعا این بلا بر سرشان آمده، تازه مدیر بیمارستان فیروز آبادی که انصافا در بیمارستان تحت امرش به آنها رسیدگی شده بود، در اظهار نظری، پرده از این پرونده برداشت و افشا کرد که این دو بیمار توسط پلیس به آن مرکز درمانی ارجاع شده‌اند و بعد از دریافت خدمات درمانی لازم، یکی مرخص و دیگری تحویل بهزیستی شده است.

در گیرودار روشن شدن ابعاد مختلف این پرونده که به یک خواب و خیال بیشتر شبیه بود تا یک اتفاق، بیمارستان اولیه اعلام کرد که با اینکه مسئولان بالا‌مقام آن مرکز از ماجرا اطلاعی نداشته‌اند، احتمالا چند پرسنل و یک راننده آمبولانس این خطا را مرتکب شده‌اند. همان بیمارستان در حالی قبلا اعلام کرده بود از این دو بیمار خبر ندارد که بعدا اذعان کرد یکی از آن دو بیمار حواس پرتی داشته است. گویا در این کشور، انسانی که حواس‌پرتی داشته باشد حق حیات ندارد! و همه اینها درحالی بود که برگ رادیولوژی ممهور به بیمارستان مربوطه همراه یکی از بیماران بود و بدتر اینکه آنها با لباس سبز بیمارستان رها شده بودند!

اما در نهایت، دکتر حسن امامی رضوی، معاون درمان وزیر بهداشت، با برگزاری یک نشست خبری به همه اما و اگر‌ها در این باره پایان داد. او گفت: «رئیس و مسئولان رده بالای بیمارستان، از این ماجرا هیچ اطلاعی نداشته‌اند و سرنخ‌های به دست آمده نشان می‌دهد که این کار به وسیله 2 نفر از کارمندان رده پایین بیمارستان و توسط راننده آمبولانس بیمارستان انجام شده است که وزارت بهداشت از آنان شکایت کرده و البته مسئولان دادستانی نیز همزمان این پرونده را پیگیری می‌کنند اما از بازداشت آنها خبری ندارم. در نخستین اقدام آنها از کار برکنار شده‌اند.»

به گفته او، حراست وزارت بهداشت و دانشگاه علوم پزشکی تهران مشغول پیگیری این مسئله هستند. دادستانی تهران هم با خاطیان برخورد می‌کند و اطلاع‌رسانی درباره نوع برخورد با خاطیان از این پس بر‌عهده مسئولان قوه قضاییه است، با این حال برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی بازرسی و نظارت بیشتری بر نحوه ارائه خدمات در بیمارستان‌ها خواهیم داشت.

بدین ترتیب همان‌طور که ملاحظه می‌کنید وزارت بهداشت از جایگاه متهمی که باید پاسخگوی یک فاجعه باشد به جایگاه طلبکاری منتقل شده که با اعلام ختم ماجرا، هر گونه اطلاع رسانی را وظیفه قوه‌قضاییه دانسته و با زبان بی‌زبانی از رسانه‌ها خواسته که این ماجرا را بیش از این پیگیری نکنند.

البته ایشان و سایر مسئولان طلبکار وزارت بهداشت حق دارند هر چه سریع‌تر سر و ته ماجرا را هم بیاورند و توپ را به زمین دیگران بیندازند و ختم ماجرا را اعلام کنند چرا که اگر این ماجرا در هر کشور دیگری اتفاق افتاده بود وزیر بهداشت آن کشور استعفا داده بود و مسئولان مستقیم بیمارستان و دانشگاه علوم پزشکی نیز عزل شده بودند، اما حالا درست مثل سقوط هواپیما در ایران که دست آخر گناه به گردن مرحوم خلبان انداخته می‌شود، گناه و تقصیر به گردن 2 کارمند رده پایین و یک راننده انداخته شده و آنها را از کار بر کنار می‌کنند تا درس عبرتی شود برای سایر کارمندان رده پایین!

انگار این کارمندان رده پایین، خودسرانه و سرخود چنین کارهایی می‌کنند، بدون اینکه از رئیس خود اجازه و دستوری داشته باشند.
خانم وزیر بهداشت! مردم در راهروهای بیمارستان‌های دولتی سرگردانند و بدترین خدمات به آنها داده می‌شود و پای درد دل هر بیماری که بنشینید سخنانی بیان می‌کند که باید خون گریه کنید. اذعان کنید که برخلاف ژست انسان دوستانه‌ای که معاونتان و رئیس مقصر بیمارستان مربوطه گرفته، نه تنها با این دو بیمار بی‌بضاعت این طوری رفتار شده، بلکه با هر بیمار دیگری که پول نداشته باشد یا سرگردان باشد یا بیمه نباشد و یا همراهی نداشته باشد بدتر از اینها برخورد می‌شود.

در ادامه پیگیری همین پرونده که «مشت نمونه خروار است» مشخص شد که یک پیر زن نیز از همان بیمارستان بیرون انداخته شده و پس از چند نوبت پاسکاری میان کلانتری و بهزیستی و بیمارستان، نهایتا تحویل مرکز سالمندان کهریزک شده است!
در حین پیگیری این پرونده، یک نماینده مجلس در کمال جسارت و بدون اینکه در قبال این رخداد احساس مسئولیتی از خود نشان دهد آن را نشان‌دهنده اهداف و اغراض سیاسی علیه دولت و وزارت بهداشت دانست.

وقتی مجلس به جای پیگیری امور موکلانش، سرگرم امور سیاسی و جناحی باشد، هر خبر و رخدادی را توهم توطئه تلقی کرده و در پس آن انگیزه‌های سیاسی را جست‌وجو می‌کند. حالا که پرده افتاده و حداقل یک چیز ثابت شده و آن اینکه این ماجرا صحت دارد، باید فکری اساسی به حال نظام درمانی کشور کرد. بیرون انداختن انسان‌های بی‌بضاعت و مستمند و مستضعف از یک بیمارستان دولتی بسیار دلهره‌آور است؛ انسان‌هایی که صاحبان اصلی این انقلاب و نظام هستند و از سرمایه‌های زیرزمینی و یارانه‌های ریز و درشت و بیمه‌های درمانی حقی بر گردن حاکمیت دارند و اگر این رویه در سیستم درمانی باب شود، بسیار غم انگیز‌تر خواهد بود.

چاره این ماجرا نه اخراج و تنبیه آن دو کارمند دون پایه و آن راننده بیچاره آمبولانس است و نه رسیدگی فوری به امور این دو نفر بیمار که اکنون ظاهرا تیمار یافته‌اند؛ چاره اساسی‌تر، بررسی و تحول و تغییر در مقررات و نظام درمانی و حمایت از چنین بیمارانی است که به ته خط رسیده‌اند و ممکن است معتاد، خیابان‌خواب، حواس پرت یا فراری و مجنون باشند و هیچ کس را جز خدا ندارند، اما مسلما حق زندگی دارند.

ما در فرهنگی بزرگ شده‌ایم که شاعرش می‌گوید:
میـازار مـوری که دانـه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است

کد خبر 133737

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز